فلانی

  • ۰
  • ۰
ارام که از ساحل باور خود عبور کنم زباله های زیادی می بینم که بازدیدکنندگان ان را از خود به جای گذاشته اند تمیز کردن ان ها خود کار بسیار سخت و مشقت باری هست شاید بهتر است ان زباله ها همانجا که هستند باشند  ان طرف تر در ساحل کبوتر های سفید در حال شنا در دریا هستند شاید فکر کنید کبوتر در ساحل چه کار می کند اما از همین الان باید بهتان بگویم این ساحل باور های من هست اگر دیدید کوسه ای در کنار ساحل بر روی بال های خود در امتداد ساحل قدم می زند و شیرموز بستنی میل می کند تعجب نکنید چون این ساحل باور های من است .

در کنار ساحل می خوابم بوی زباله ها مرا می رنجاند کاش نمی گذاشتم به ساحلم قدم بگذارند حداقل از امروز نمی گذارم در اهنی بلند و غول پیکری را در ورودی ساحل نصب کردم خیلی ها ناراحت شدن خشمگین شدن بچه شدن و حتی موش شدن اما نتوانستند از در عبور کنند بعضی وقت ها فکر می کنم خیلی در را بلند و محکم درست کرده ام بعضی وقت ها دلم برای شلوغی این ساحل تنگ می شود, بوی زباله ها اذیتم می کند ! .

در کنار ساحل کبوتری را می بینم در تکه های زباله ها گیر افتاده یک تکه نایلون دور گردنش حلقه زده هیچکس نمی توانست نجاتش دهد اندکی صبر می کنم شاید خودش را بتواند نجات دهد به خورشید نگاه می کنم همیشه خورشید در گوشه ی اسمان ساحل هست پخش نور زیبای خورشید بر روی دریا بهترین نورپردازی هست که تا به حال در این ساحل دیدم , حتی قشنگ تر از نورپردازی که مراغابی ها در جشن های شبانه شان در گوشه تاریک ساحل می گیرند .

کبوتر دیگر رمق ندارد بی حال بر روی ساحل بر روی سینه هایش خوابیده صدای نفس نفس زدن هایش ساز غم ناکی هست که تا به حال به گوش نشنیده بودم از ان زاویه دید ساحل اصلا زیبا نبود  پخش نور روی کبوتر انچنان سرد و خشن بود که همچین انتظاری از خورشید نداشتم فکر نمی کردم انقدر پست شود , بوی زباله ها و صحنه دلخراش کبوتر سخت روانم را اذیت می کند ! .

کبوتر را از میان زبالها نجات می دهم و او را به داخل کلبه خودم می برم کلبه ای چوبی و کوچک که وقتی واردش می شوی یک اتاق پذیرایی با مبل هایی از چوب فرا , یک میز کوچک غذا خوری با یک صندلی و لوستری بزرگ و زیبا که هدیه ای است از طرف کسی که تا به حال او را ندیدم فضای پذیرایی را پر کرده اند! یک اتاق خواب هم کنار اشپزخانه هست که فقط یک تخت و یک کمد در ان هست , کبوتر را ارام از اغوشم جدا می کنم و روی تخت می گذارم امروز خیلی خسته شدم خودم هم ارام کنارش می خوابم .

صبح که از خواب بلند شدم دیدم هنوز کبوتر خواب هست رفتم و تمام زباله ها را جمع کردم و از بین بردم وقتی که برگشتم هنوز کبوتر خواب بود کنارش مقداری اب و دان گذاشتم و خودم در اتاق پذیرایی رو به روی پنجره نشستم ساحل را نگاه می کردم خیلی عمگیمن بود هر بار که بلند می شدم چندین بار هم به اتاق خواب رفتم که شاید کبوتر بیدار شده باشد اما او هنوز هم خواب بود شاید روح او از این ساحل رفته باشد ارام گوشم را بر روی قلب او می گذارم و ......
  • ۹۶/۱۰/۰۳
  • fflanyy fy

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی